English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (9397 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
severe punishment U مجازات شاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
reprimand U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimanding U مجازات
reprimands U مجازات
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
penalties U مجازات
penalty U مجازات
retribution U مجازات
punishment U مجازات
punishment U کیفر مجازات
punishable U قابل مجازات
punishable U مستحق مجازات
sentence U حکم به مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentencing U حکم به مجازات
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
probation U تعلیق مجازات
impunity U معافیت از مجازات معافیت از زیان
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
doom U حکم مجازات
culpable U قابل مجازات
death penalty U مجازات اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
punish U مجازات کردن کیفر دادن
punish U مجازات کردن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
punished U مجازات کردن
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
punishes U مجازات کردن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
penal code U قانون مجازات عمومی
penal codes U قانون مجازات عمومی
sanction U مجازات
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
sanction U مجازات کردن
sanctioned U مجازات
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned U مجازات کردن
sanctioning U مجازات
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning U مجازات کردن
sanctions U مجازات
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctions U مجازات کردن
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
accessory punishment U مجازات تبعی
agravation of punishment U تشدید مجازات
divine legislation U تشدید مجازات
castigation U مجازات
castigator U مجازات کننده
communication of punishment U ابلاغ مجازات
commutation U تخفیف مجازات
commutation U تبدیل مجازات به اخف
criminous U مستحق مجازات
culpability U قابلیت مجازات
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
degrading punishment U مجازات ترذیلی
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
deterrent punishment U مجازات ارعابی
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
fasces U قدرت مجازات
forfeitable U قابل مجازات
it is death to U مجازات 0000مرگ است
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
pains and penalties U مجازات
pecuniary penalty U مجازات مالی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
principal punishment U مجازات اصلی
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
punishability U مجازات کردنی
punishability U قابلیت مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
Other Matches
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
the lash U مجازات
rocket [British E] U مجازات
wite U مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
suspension of punishment U تعلیق مجازات
theories of punishment U فلسفه مجازات
theories of punishment U اهداف مجازات
to death penalty U اعدام مجازات
absolution U انصراف از مجازات
punitory U متضمن مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
reprieval U تعلیق مجازات
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
on probation U در دوره تعلیق مجازات
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
on probation U به شرط تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history Forum search
1The outright abolition of the death penalty.
2crucification
0بررسی میزان اثر بخشی خصوصیت آبروبرندگی مجازات در خصوص جرائم قاچاق کالا و ارز
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com